تره
نویسه گردانی:
TRH
تره . [ ت َ ] (اِ) دندانهای کلید را گویند. (برهان ) (ناظم الاطباء). || گیاه تیزی را نیز گفته اند که بر سرهای دانه های جو و گندم درخوشه میباشد. و باین دو معنی با زای فارسی هم آمده است . (برهان ). موهای تیزی که در خوشه بر سر دانه های جو و گندم است . (ناظم الاطباء). و رجوع به تژه شود.
واژه های همانند
۸۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۷ ثانیه
تره . [ ت َ رْ رَ / ت َ رَ / رِ ] (اِ) از «تر» + «ه » (پسوند پدید آورنده اسم از صفت ) پهلوی ترک ۞ معرب آن ترج و طرج در شاهترج . (حاشیه ٔ بره...
تره . [ ت ُرْ رَ ] (ع ص ، اِ) ج ، تراریه . (اقرب الموارد) (المنجد) (ناظم الاطباء). باطل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (اقرب الموارد...
تره . [ ت َ رَه ْ ] (ع مص ) در ترهات افتادن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از المنجد) (ذیل اقرب الموارد).
در منطقه لرستان به سربند زنان در لباس محلی گفته می شود.
او تره. (ا مرکب)، (زبان مازنی)، تره آبی، این یک گیاه خودرو است که کنار رودخانهها، جویبارها و چشمهسارها مازندران میروید.
آب تره . [ ت َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) گیاهی است آبی با برگهای مایل بتدویر و زبانگز چون ترتیزک و در چهارمحال اصفهان آن را بَکلو گویند، و آن از...
تره تن . [ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان قزوین که 37 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
تره لن . [ ت ْ رِ ل ُ ] (اِخ ) ۞ مرکز بخشی است در ولایت آوسن ۞ فرانسه که 3350 تن سکنه و کارخانه ٔ بافندگی دارد.
تره لی .[ ت ْ رِ ] (اِخ ) ۞ شهر و مرکز ناحیه ای است در ایالت کیوی و در قلمرو دولت آزادایرلند قرار دارد. صاحب قاموس اعلام ترکی در ذیل ترالی...
تره گز. [ ت َ رَ / رِ گ َ ] (اِ مرکب ) در مازندران حشره ای است شبیه به مورچه با شکمی دراز و چوب خوار و گزیدگی آن آماس آرد و تا قریب یکماه ...