اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ترة

نویسه گردانی: TR
ترة. [ ت ُرْ رَ ] (ص ، اِ) زن حسین خویلة. (منتهی الارب ). زن صاحب جمال رعنا. (ناظم الاطباء). الترة، الجاریة الحسناءالرعنا. (تاج العروس ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
طرح . [ طَ ] (اِ) خُچ . درختی است که میوه ٔ آن قابل استفاده میباشد و از آن در جنگلهای ایران موجود است .
طرح . [ طَ ] (ع مص ) انداختن : طرحه و طرح به ؛ انداخت او را. دور گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). بیوکندن . (زوزنی ). افکندن . بیرون انداخت...
طرح . [ طَ رَ ] (ع مص ) زشت گردیدن خوی :طرح طرحاً؛ زشت گردید خوی او. || نیک مرفه الحال شدن . فراخ عیش شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
طرح . [ طَ رَ ] (ع ص ) جای دور. || نیة طرح ؛ قصد دور و بعید. || افکنده شده . بمعنی مطروح . (منتهی الارب ) (آنندراج ). || (اِ) فضله . پلیدی ...
طرح . [ طِ ] (ع ص ) جای دور. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
طرح . [ طُرْ رَ ] (ع ص ) مکان بعید. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
تره تن . [ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان قزوین که 37 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
آب تره . [ ت َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) گیاهی است آبی با برگهای مایل بتدویر و زبانگز چون ترتیزک و در چهارمحال اصفهان آن را بَکلو گویند، و آن از...
تره توت . [ ت َرْ رِ ] (اِ مرکب ) در بیت ذیل ظاهراً به معنی برگ درخت توت یا میوه ٔ تر آن آمده است : عاشقی کز عشق یزدان خورد قوت صد بدن پی...
تره لن . [ ت ْ رِ ل ُ ] (اِخ ) ۞ مرکز بخشی است در ولایت آوسن ۞ فرانسه که 3350 تن سکنه و کارخانه ٔ بافندگی دارد.
« قبلی ۱ ۲ صفحه ۳ از ۹ ۴ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.