اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ترة

نویسه گردانی: TR
ترة. [ ت ُرْ رَ ] (ص ، اِ) زن حسین خویلة. (منتهی الارب ). زن صاحب جمال رعنا. (ناظم الاطباء). الترة، الجاریة الحسناءالرعنا. (تاج العروس ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۸۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
او ‌تره. (ا مرکب)، (زبان مازنی)، تره آبی‌، این یک گیاه خودرو است که کنار رود‌خانه‌ها، جویبار‌ها و چشمه‌سار‌ها مازندران میروید.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
طرح کش . [ طَ ک َ / ک ِ ] (نف مرکب ) مغلوب . زبون . || مصور. نقاش . (آنندراج ) : سالک همیشه طرح کش عشق ظالمم آن جان و دل که میدهم امروز با...
تره لی .[ ت ْ رِ ] (اِخ ) ۞ شهر و مرکز ناحیه ای است در ایالت کیوی و در قلمرو دولت آزادایرلند قرار دارد. صاحب قاموس اعلام ترکی در ذیل ترالی...
تره گز. [ ت َ رَ / رِ گ َ ] (اِ مرکب ) در مازندران حشره ای است شبیه به مورچه با شکمی دراز و چوب خوار و گزیدگی آن آماس آرد و تا قریب یکماه ...
تره دان . [ ت َ رِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نودان در بخش کوهمره ٔ نودان شهرستان کازرون ، که در 7 هزارگزی شمال نودان ، در دامنه ٔ شمالی کو...
تره دوغ . [ ت َرَ / رِ ](اِ مرکب ) سبزیی که در دوغ ریزند. (ناظم الاطباء).
تره زار.[ ت َرْ رَ / رِ / ت َ رَ / رِ ] (اِ مرکب ) بستانی که همه جور تره درآ ن کارند و سبزی زار. (ناظم الاطباء). آنجا که بقولات کاشته اند. آن...
تره تیزک . [ ت َ رَ /رِ زَ ] (اِ مرکب ) از تره + تیز + ک (پسوند) ترتیزک یا شاهی ۞ گیاهی است از تیره ٔ چلیپائیان ۞ . (حاشیه ٔ برهان چ معین ...
تره تیزک . [ ت َ رِزَ ] (اِخ ) دهی است جزء دهستان گنجگاه در بخش سنجیدشهرستان هروآباد که در 12 هزارگزی باختر مرکز بخش گیوی و 3 هزارگزی شوسه...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۹ ۵ ۶ ۷ ۸ ۹ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.