اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تزلزل

نویسه گردانی: TZLZL
تزلزل . [ ت َ زَ زُ ] (ع مص ) جنبیدن . (دهار) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). لرزیدن و جنبیدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). اضطراب و تحرک . (از متن اللغة). || لرزیدن زمین بر اثرزلزله . (از اقرب الموارد) (از المنجد) (از قطر المحیط). || بازگشتن نفس در سینه هنگام مرگ . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). لرزیدن نفس در سینه هنگام مرگ . (از المنجد). || (اِ). جنبش واضطراب و آشفتگی و لرزش (ناظم الاطباء) :
ای دوست دل منه تو در این تنگنای خاک
تا ممکن است عافیتی بی تزلزلی .

سعدی .


بنیاد خاک بر سر آب است از این قبل ۞
خالی نباشد از خللی یا تزلزلی .

سعدی (بوستان ).


تزلزل در ایوان کسری فتاد.

سعدی (بوستان ).


|| هول و هراس و ترس و وحشت . (ناظم الاطباء). || آوارگی از راه راست و لغزش . (ناظم الاطباء). || زمین لرزه و زلزله . (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
همتای پارسی این واژه ی عربی، اینهاست: لرزش larzeŝ، ناپایداری nāpāydāri (دری) بیسکو biskav (بی با سغدی eskav) ازگ azog (مانوی) ***فانکو آدینات 09163657...
تذلذل . [ ت َ ذَ ذُ ] (ع مص ) مضطرب شدن و فروهشته گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد)(المنجد) (آنندراج ). جنبیدن چیزی که آو...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.