اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تزیین

نویسه گردانی: TZYYN
تزیین . [ ت َزْ ] (ع مص ) آراستن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بیاراستن . (زوزنی ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). آرایش . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) :
ای جان ترا بباغ دهقان
از علم و عمل جمال و تزیین .

ناصرخسرو.


آنکه زو خاک سیه حورالعین گشت
حور ازو یابد بر خلد برین تزیین .

ناصرخسرو (دیوان ص 342).


زبانها به تحسین عبارات و تزیین اشارات او روان گشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 367). کمال براعت و بلاغت او در تزیین و تحسین مقالات خویش معروف . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ایضاً ص 274).
گازر مباش از پی تزیین دیگری
جامه سپید کرد ورا رو مسود است .

ابن یمین .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
تزیین نفس . [ ت َزْن ِ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از تخلق به اخلاق حمیده است . (انجمن آرا). و رجوع به تزیین شود.
تزیین دادن . [ ت َ زْ دَ ] (مص مرکب ) آراستن . آرایش دادن . زینت دادن : مسافری تو و گرد جهان مسافروارهمی شوی و جهان را همی دهی تزیین . امی...
همتای پارسی این واژه ی عربی، این است: آپیاس āpyās (سغدی: اَپیَست apyast)***فانکو آدینات 09163657861
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.