تسبیح کردن . [ ت َ ک َدَ ] (مص مرکب ) خدا را به پاکی یاد کردن . صلات و ذکرو تحمید و تقدیس کردن خدا. تنزیه کردن
: تسبیح می کنندش پیوسته
در زیر این کبود و تنک چادر.
ناصرخسرو.
و ماهی چهل شبانه روز دهن بر هم ننهاد تا نفس یونس را نگیرد و با یونس تسبیح میکرد، از آن تسبیح که پیشتر از آن میکرد. (قصص الانبیاء ص
135).
سزد گر عیسی اندر بیت معمور
کند تسبیح از این ابیات غرا.
خاقانی .
و رجوع به تسبیح شود.