اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تسلی

نویسه گردانی: TSLY
تسلی . [ ت َ س َل ْ لی ] (ع اِ) بی غمی و خرسندی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || (ص ) دلخوش و خوش عیش ، مجاز است . (آنندراج ). آسوده . مطمئن . خشنود. شادکام :
مگر نسیم چمن همره آورد، ورنی
مشام شوق تسلی به جذب بو نشود.

طالب آملی (از آنندراج ).


زحسن شوخ تسلی مشو به دیدن خشک
گلی که میرود از دست ازو گلاب مگیر.

صائب (از آنندراج ).


هرگز آهوی نگاه تو نشد رام اسیر
دل خود را به چه صیاد تسلی دارد.

اسیر (از آنندراج ).


اگر چنانکه تسلی به حرف من نشوی
برم ز دست تو افغان به خسرو آفاق .

طاهر وحید (از آنندراج ).


دلم بوصل تسلی نبود زآنکه تمام
گل وصال ترا بوی از جدایی بود.

علی نقی کمره (از آنندراج ).


و رجوع به تسلا و تسلی و ترکیبات آن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
تصلی . [ ت َ ص َل ْ لی ] (ع مص ) گرم شدن به آتش . (تاج المصادر بیهقی ). کشیدن گرمی آتش را و تابیدن به آتش . || راست کردن عصا را بر آتش ....
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.