تسییر. [ ت َ س ْ ] (ع مص ) راندن . (تاج المصادر بیهقی ) (ترجمان عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || از شهر بیرون کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (از غیاث اللغات ) (ازآنندراج ) (ناظم الاطباء). اخراج کردن کسی از شهری به شهری دیگر. (از متن اللغة). اخراج و اجلای کسی از شهری . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || جامه ٔ مخطط بافتن به خطها چون دوال . (تاج المصادر بیهقی ). جامه ٔ خطدار بافتن مانند دوال . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قرار دادن مرد خطهای چون دوال را بر جامه اش . (از متن اللغة). قراردادن خطهای چون دوال بر جامه و نیزه . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || جل از پشت ستور بازکردن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || مثل پدید کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة). روان کردن مثل میان مردم . (از اقرب الموارد) (از المنجد). || احادیث اوائل آوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || حنای مخطط بستن زن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). خضاب کردن زن . (از متن اللغة). || روان کردن . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). || سیر دادن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || (اصطلاح احکام نجوم ) در اصطلاح منجمان تسییر استخراج بعد است از درجه ٔ دلیل تا آن درجه که مدار حکم بدوست و در بیشتری از تسییرات که رانندمدت هر درجه ای را سالی شمرند و گاهی ده یا صد یا هزار سال و گاهی یکروز یا کمتر (ح التفهیم . ص
525. چ جلال همایی ). تسییر، سیردادن درجه است بمقدار معینی و در احکام نجوم مقرر است که چون درجه ٔ طالع مولودی را سیر دهیم و به درجه ای از درجات سهامات یا جایگاه سیارات رسد اثر خاصی بر آن مترتب است . (یادداشت از سیدجلال الدین تهرانی ). نزد منجمان نام عملی است و بیانش در لفظ حد بگذشت . (کشاف اصطلاحات الفنون )
: از طالع میلاد تو دیدندرصدها
اختر شمران ، رومی و یونانی و مائی
تسییر براندند و براهین بفزودند
هیلاج نمودند که جاوید بقائی .
خاقانی .
هرکه را تسییر درجه ٔ طالع دولت به جرم قاطع محنت رسید. (جهانگشای جوینی ).