تضرع کردن . [ ت َ ض َرْ رُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نالیدن . زاری کردن . به خدای بنالیدن
: در آن حالت به سه حاجت سبک مؤنت بدیشان تضرع کرد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ اول تهران ص
205).
تضرع کنان را به دعوت مجیب .
(بوستان ).
گر تضرع کنی و گر فریاد
دزد زر بازپس نخواهد داد.
(گلستان ).
من و اهل بیت من سر بر زمین نهادیم و تضرع و زاری کردیم . (انیس الطالبین بخاری ص
104).