اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تعب کشیدن

نویسه گردانی: TʽB KŠYDN
تعب کشیدن . [ ت َ ع َ ک َ / ک ِ دَ ] (مص مرکب ) رنج بردن . درد کشیدن . سختی و محنت کشیدن :
کو صبح که بار شب کشیدم
در راه بلا تعب کشیدم .

خاقانی .


تو از گرانی خود می کشی تعب صائب
ز خار باد صبا ایمن از سبکباری است .

صائب (از آنندراج ).


گبز است حاصلی که ز خرمن گذشته است
کی مور خواهشم تعب دانه می کشد.

اسیر(از آنندراج ).


باقی به عبث تو زحمت خویش مکش
پیوسته تعب ز صحبت خویش مکش .

ملاعبدالباقی (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.