تعمق
نویسه گردانی:
TʽMQ
تعمق . [ ت َ ع َم ْ م ُ ] (ع مص ) دور درشدن . (تاج المصادر بیهقی ). دور درشدن در چیزی . (زوزنی ). دور اندیشیدن در سخن و در کار و به مغ سخن رسیدن . یقال : تعمق فی الکلام ؛ ای تنطع و کذا تعمق فی لباسه اذا تنوق و استقصی . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). غور کردن و به کنه چیزی رسیدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). تنطع در سخن . (از اقرب الموارد). غوررسی و دوراندیشی و فراست وزیرکی . (ناظم الاطباء). ژرف اندیشی . ژرف بینی . ژرف نگری . به ژرفی دیدن در.... (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
ژرف نگری، ژرف اندیشی، باریک بینی