اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تغزغز

نویسه گردانی: TḠZḠZ
تغزغز. [ ت ُ غ ُ غ ُ ] (اِخ ) ناحیتی بود در آسیای مرکزی میان چین و تبت و خلخ و خرخیز. صاحب حدودالعالم آرد: مشرق او ناحیت چین است و جنوب وی بعضی تبت است و بعضی خلخ و مغرب وی بعضی خرخیز است و شمال وی هم خرخیز است . اندر همه ٔ حدود او برود و این ناحیت مهتر ناحیت است از ترک و بیشترین قومی بودند در اصل و ملوک همه ٔ ترکستان اندر قدیم از تغزغز بودندی و مردمان جنگی اند و با سلاح بسیار. و ایشان به تابستان و زمستان از جای بجای همی گردند بر گیاخوارها و هواهائی که خوشتر بود و از این ناحیت مشک بسیار خیزد و روباه سیاه و سرخ و ملمع و موی سنجاب و سمور و قاقم و فنک و سبیجه و ختو و غژغاو خیزد. و جایی کم نعمت و خواسته ٔ ایشان این آلات است که گفتم و گوسپند و گاو و اسب است و اندر این ناحیت آبها بسیار است و بی عدد و توانگرترین ترکانند و تاتار هم جنسی از تغزغزاند... (حدودالعالم من المشرق الی المغرب چ دکتر ستوده ص 76). و رجوع به همین کتاب ص 77 و 78 و تغرغر و فهرست ابن الندیم و نخبةالدهر دمشقی و مجمل التواریخ و القصص ص 421 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
تغز غز. (تُغُزْغُز). (ا. ت.) نام اتحادیـه‌ای از طایفه‌های نه‌گانـۀ قوم اغـوز. تغز (تُقّوز = نه‌) + غز (اُغُوز)، به‌معنای‌ نُه‌ اغوز است (نک‍ ‍: ه...
تغذغذ. [ ت َ غ َ غ ُ ] (ع مص ) برجستن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). برجهیدن آهو. (از اقرب الموارد).
تغضغض . [ ت َ غ َ غ ُ ] (ع مص ) کم گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). کم کردن آب . (تاج المصادر بیهقی ). کم کردن و کم گردیدن ...
تقذقذ. [ ت َ ق َ ق ُ ] (ع مص ) برآمدن برکوه . || درافتادن در چاه و بمردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || خ...
تقضقض . [ ت َ ق َ ق ُ ] (ع مص ) پراکنده شدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تفرق و تکسر: رمیت رأسه علی القوم فتقضقضوا؛ ای انکسروا و تفرقوا...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.