تفته جگر. [ ت َ ت َ
/ ت ِ ج ِ گ َ ] (ص مرکب ) کنایه از عاشق باشد. (برهان ). عاشق مهجور. (انجمن آرا). عاشق .(ناظم الاطباء). || جگرسوخته
: قرصه ٔ شمس شود قرصه ٔ ریوند ز لطف
بهر تفته جگران کآفت گرما بینند.
خاقانی .
|| کسی را گویند که علت دق داشته باشد. (برهان ). گرفتار بیماری دق و تب لازم . (ناظم الاطباء).