تف وتاب . [ ت َ ف ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) از تف بمعنی گرمی و حرارت و تاب به همین معنی
: از بهر که بایدت بدینسان شو و گیر
وز بهر چه بایدت بدینسان تف و تاب .
کسایی .
نسوزد تنش زآتش و تف و تاب
ز دریاست خود بیم نایدش ز آب .
اسدی .
رجوع به تف و تاب وتب و تفت و دیگر ترکیبهای آن شود.