تفویض کردن
نویسه گردانی:
TFWYḌ KRDN
تفویض کردن . [ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تسلیم کردن . بخشیدن : عنان کامرانی و زمام جهانداری به ایالت و سیاست اوتفویض کرد. (کلیله و دمنه ). وصیت کرد که بامدادان نخستین کسی که از دَر این شهر درآید تاج شاهی بر سر وی نهند و تفویض تخت و ممالک به وی کنند. (گلستان ).
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.