تقویت . [ ت َ وِ ی َ ] (ع مص ) تقویه . استواری و زورآوری و قوت و استحکام و پشتی و یاری و امداد و اعتماد و تسلی و دلاسایی . (ناظم الاطباء). نیرومند کردن . نیرو دادن . نیرو بخشیدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). توانایی دادن و توانا کردن
: بی تربیت طبیب رنجورم
بی تقویت علاج بیمارم .
مسعودسعد.
جان را و مغز را ز گل و باده قوتست
شاید کنون که تقویت مغز وجان کنی .
مسعودسعد.
آنچه ملک عادل انوشیروان کسری بن قباد را سعادت ذات ... و تقویت مظلومان ... حاصل است می بینم که کارهای زمانه میل به ادبار دارد. (کلیله و دمنه ).
خاقانیا به تقویت دوست دل مبند
وز غصه ٔ نکایت دشمن جگر مسوز.
خاقانی .
مسلمان به صدق آمین بگوئید
که آمین تقویت باشد دعا را.
سعدی .
رجوع به تقویة و ترکیبهای این کلمه شود.