اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تقویت

نویسه گردانی: TQWYT
تقویت . [ ت َ وِ ی َ ] (ع مص ) تقویه . استواری و زورآوری و قوت و استحکام و پشتی و یاری و امداد و اعتماد و تسلی و دلاسایی . (ناظم الاطباء). نیرومند کردن . نیرو دادن . نیرو بخشیدن . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). توانایی دادن و توانا کردن :
بی تربیت طبیب رنجورم
بی تقویت علاج بیمارم .

مسعودسعد.


جان را و مغز را ز گل و باده قوتست
شاید کنون که تقویت مغز وجان کنی .

مسعودسعد.


آنچه ملک عادل انوشیروان کسری بن قباد را سعادت ذات ... و تقویت مظلومان ... حاصل است می بینم که کارهای زمانه میل به ادبار دارد. (کلیله و دمنه ).
خاقانیا به تقویت دوست دل مبند
وز غصه ٔ نکایت دشمن جگر مسوز.

خاقانی .


مسلمان به صدق آمین بگوئید
که آمین تقویت باشد دعا را.

سعدی .


رجوع به تقویة و ترکیبهای این کلمه شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
این واژه عربی است و پارسی جایگزین، اینهاست: 1ـ یوگت yuget (اوستایی: yaōget) 2ـ یوجین yujin (اوستایی) **** فانکو آدینات 09163657861
تقویت داری . [ ت َ وِ ی َ ] (حامص مرکب ) نیرومند داشتن . توانا و زورمند داشتن : نصرت این را به تربیت کاری فلک آنرا به تقویت داری . نظامی .رجوع ...
تقویت کردن . [ ت َ وِ ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب )نیرو دادن . توانا کردن . قدرت دادن : خلقی به تعصب بر وی گرد آمدند و تقویت کردند. (گلستان ).گر ت...
تغویط. [ ت َغ ْ ] (ع مص ) فروخوردن لقمه را و لقمه را کلان گرفتن . || دورتک ساختن چاه را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.