تقیح
نویسه گردانی:
TQYḤ
تقیح .[ ت َ ق َی ْ ی ُ ] (ع مص ) ریم گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). ریمناک گردیدن جراحت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). التقیح ، در گفتار پزشکان بدو معنی آید یکی آنکه در هر موضع استعمال شود. و آن فراهم آمدن ورم است بخاطر مدت و دیگر آنکه برای بیماریهای ریوی استعمال شود و مقصود پر شدن فضای بین سینه وشش است از قیح یا در هر دو جانب یا در یک جانب . (ازقانون ابوعلی سینا، از یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
واژه های همانند
۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
تقیة. [ ت َ قی ی َ ] (ع مص ) پرهیز کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ). || پرهیزکاری . (دهار) (مهذب الاسماء) (منتهی ال...
طغیة. [ طَغ ْ ی َ ] (ع اِ) اندک از هر چیزی . || مکان بلند. || سر کوه و سخت ترین جای آن . || آواز بلغت هذیل . || سنگ سخت تابان . (منته...
تقیه کردن . [ ت َ قی ی َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پنهان کردن مذهب خویش . خودداری کردن از اظهار عقیده و مذهب خویش در مواردی که ضرر مالی یا جان...
تقیة بنت غیث . [ ت َ قی ی َ ت ُ ب ِ ت ُ غ َ ] (اِخ ) ام علی تقیة بنت غیث بن علی السلمی الارمنازی ... رجوع به تقیة الارمنازیه و اعلام زرکلی...