تقییر
نویسه گردانی:
TQYYR
تقییر. [ ت َ ] (ع مص ) به قیر بیندودن . (زوزنی ). قیر اندودن و مالیدن کشتی و ستور و جز آن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به قیر شود.
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
تغییر. [ ت َغ ْ ] (ع مص ) از حال بگردانیدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). از حال بگشتن . (دهار). از حالی ...
(یا تغییر جنسیت) این دو واژه عربی است؛ و پارسی جایگزین آنها این است: آسریاپ ãsriâp (سنسکریت: ãŝraya-parivretti) **** علی محمد عالیقدر 09163657861
دون و تغییر واژه های اربی است و پارسی جایگزین اینهاست:
بی وِهیر bi-vehir (بی + وِهیر vehir از پهلوی: ویهیریه vihir-ih= تغییر)
بی گولین bi-gulin (بی+...
تغییر دادن . [ ت َغ ْ دَ ] (مص مرکب ) گردانیدن . از حالی به حالی دیگر برگردانیدن . دگرگون ساختن : در کوی نیکنامی ما را گذر ندادندگر تو نمی پسن...
تغییر کردن .[ ت َغ ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) دیگر شدن . دگر گشتن . گردیدن . تغییر دادن : روا نیست در تاریخ تحریف و تغییر و تبدیل کردن . (تاریخ بیه...
قابل تغییر. [ ب ِ ل ِ ت َ ] (ص مرکب ) تغییرپذیر. برگشتنی : ساقیا می ده که با حکم ازل تدبیر نیست قابل تغییر نبود آنچه تعیین کرده اند.حافظ.
تغییر افتادن . [ ت َغ ْ اُ دَ ] (مص مرکب ) دگرگونی روی دادن . دگرگون کردن . برگردانیدن : البته نباید که از شرط عهدنامه چیزی را تغییر وتبدیل ...
نام تغییر دادن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) نام گرداندن . (از آنندراج ). اسم عوض کردن . (ناظم الاطباء). به منظور ناشناس ماندن و شناخته ناشدن نام ...