اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تک

نویسه گردانی: TK
تک . [ ت ُ ] (اِ) منقار جانوران . (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ). منقار پرندگان . (ناظم الاطباء). منقار مرغان و جانوران . (انجمن آرا) (آنندراج ). طبری ، تک ۞ . گیلکی ، توک ۞ . سمنانی ، تیک ۞ . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
- تک کسی را چیدن ؛ در تداول عامه ، تک کسی را قیچی کردن ، او را با گفتاری سخت متنبه کردن . جواب او را گفتن یا عتابی کردن که دیگر آن گفته نگوید یا آن دعوی نکند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || نوک خنجر و نیزه و امثال آن بود. (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || ذروه . قله . بلندترین جای چیزی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || نیش قلم . (یادداشت ایضاً). || باریکترین قسمت چیزی در آخر آن از سوی طول . (یادداشت ایضاً).
- تک قیچی ؛ ریزه های جامه و کاغذ و چرم و جز آن .(یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- جان به تک پا بیرون بردن ؛با فرار جان به سلامت بردن . (یادداشت ایضاً).
|| چراغی که اندک نور داشته باشد. (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۷ ثانیه
تک آقاج . [ ت َ ] (اِخ ) دهی از دهستان انگوران بخش ماه نشان شهرستان زنجان است و 118 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
تک اسبه . [ ت َ اَ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) قسمی درشکه که آن را یک اسب بردارد. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
تک زدن . [ ت َ زَ دَ ] (مص مرکب ) در اصطلاح لوطیان در سینه زنی بی آهنگ زدن یکی ازمردم دسته . غلط به سینه زدن که خارج از آهنگ یکنواخت د...
تک و تا. [ ت َ ک ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) بمعنی دویدن بپای خود و دوانیدن اسب چه تک بمعنی دویدن بپای خودو تا مخفف تاز است بمعنی دوانید...
تک و دو. [ ت َ ک ُ دَ / دُو ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) تک و پوی . تکاپوی . تلاش . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا) : آسیا را چه ذخیره ست ز چندین تک و...
تک‌نگاری‏، یا مونوگراف، کتابی است که به تفصیل و با بررسی تقریبا همه جزئیات در مورد یک موضوع واحد،و معمولا به دست نویسنده‌ای واحد، نوشته شده باشد. این ...
بواسیر، بازور، ریشینگی
گردون تک . [ گ َ ت َ ] (ص مرکب ) مرکب تیزتک . (آنندراج ). اسب تیزرو. (ناظم الاطباء) : کرد گزین زآن همه گردون تکان پنجهزار از صدوپانصد گران .میر...
نزدیک تک . [ ن َ ت َ ] (ص مرکب ) چاه یا رود کم عمق . (ناظم الاطباء). مقابل دورتک به معنی عمیق : نزیع؛ چاه نزدیک تک . بئر انشاط؛ چاه نزدیک تک ....
تک پرانی . [ ت َ پ َ ] (حامص مرکب ) تک پراندن . عمل تک پران . تباه کاری گاه بگاه زنی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). رجوع به تک پران و تک پرا...
« قبلی ۱ ۲ ۳ صفحه ۴ از ۷ ۵ ۶ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.