اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تک

نویسه گردانی: TK
تک . [ ت ُ ] (اِ) منقار جانوران . (برهان ) (فرهنگ جهانگیری ). منقار پرندگان . (ناظم الاطباء). منقار مرغان و جانوران . (انجمن آرا) (آنندراج ). طبری ، تک ۞ . گیلکی ، توک ۞ . سمنانی ، تیک ۞ . (حاشیه ٔ برهان چ معین ).
- تک کسی را چیدن ؛ در تداول عامه ، تک کسی را قیچی کردن ، او را با گفتاری سخت متنبه کردن . جواب او را گفتن یا عتابی کردن که دیگر آن گفته نگوید یا آن دعوی نکند. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || نوک خنجر و نیزه و امثال آن بود. (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء). || ذروه . قله . بلندترین جای چیزی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). || نیش قلم . (یادداشت ایضاً). || باریکترین قسمت چیزی در آخر آن از سوی طول . (یادداشت ایضاً).
- تک قیچی ؛ ریزه های جامه و کاغذ و چرم و جز آن .(یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
- جان به تک پا بیرون بردن ؛با فرار جان به سلامت بردن . (یادداشت ایضاً).
|| چراغی که اندک نور داشته باشد. (برهان ) (از فرهنگ جهانگیری ) (از فرهنگ رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
تک شیدایی. {تَ شِ}. (ا. مرکب). هم ارز فارسی برای مونومانیا=monomania در انگلیسی. (همبرابر های "تک سگالی" و "وسواس متمرکز" هم پیشنه...
تک ربودن . [ ت َرُ دَ ] (مص مرکب ) پیشی گرفتن در تاخت : ز گوران تک ربودم در دویدن گرو بردم ز مرغان در پریدن . نظامی .و رجوع به تک شود.
تک و تنها. [ ت َ ک ُ ت َ ](ترکیب عطفی ، ص مرکب ، ق مرکب ) در تداول عامه ، یکه وتنها. تمام تک . تنها. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
تک پراندن . [ ت َ پ َ دَ ] (مص مرکب ) عمل تک پران . تک پرانی . تک پرانی کردن . و رجوع به تک پران شود.
تک افتادن . [ ت َ اُ دَ ] (مص مرکب ) تنها واقع شدن . بزیر افتادن .- امثال :حسن نزاد و نمرد، از پشت بام تک افتاد و مرد . (یادداشت بخط مرحوم د...
کوچک‌ترین یکای (واحد) زبان که دارای نقش دستوری و معنایی مستقل می‌باشد تکواژ یا علامت[۱][۲] نام دارد. هجاها و طول آنها نمی‌توانند برای بازشناختن تکواژه...
پل‌تک چشمه: چشمه‌ای است در جنوب شرقی روستای چمازکتی- (شهرستان شاهی یا قائم‌شهر) که زمینهای شالیزاری اندون‌بن و لرگندون روستای چمازکتی را آبیاری میکند...
پرس بی پی تک . [ پْرِ / پ ِ رِ ت ِ ] (فرانسوی ، اِ) ۞ نوعی از بوزینگان از اقسام فرعی سمنوپی تک به رنگ خاکستری و موی سر آنها به شکل کاکل ...
تک و پوی زدن . [ ت َ ک ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) تلاش کردن . جهد کردن . به هر دری زدن . بهر سوی روی آوردن : در طرف خراسان و عراق هنوز آتش فتن...
اَئورْوَتو دِرِزی تَکَ : (اوستایی) اسب تندرویی که یکنواخت می دود
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ ۵ صفحه ۶ از ۷ ۷ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.