تکلو
نویسه گردانی:
TKLW
تکلؤ. [ ت َ ک َل ْ ل ُءْ ] (ع مص ) بیعانه گرفتن . بیعانه پذیرفتن . || مهلت و زمان خواستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
تکلو. [ ] (اِخ ) از طوایفی هستند که دولت صفوی را بوجود آوردند. رجوع به سبک شناسی بهار ج 3 ص 280، 282، 284، 286 و 287 شود.
حسن تکلو. [ ح َ س َ ن ِ ت َ ک َ ] (اِخ ) فرزند شانی تکلو، شاعر شاه عباس اول بود. و در جوانی در 1067 هَ . ق . درگذشت و «ثانی » تخلص میکرد. (ذریعه...
شانی تکلو. [ ی ِ ت َ ک َل ْ لو ] (اِخ ) از طایفه ٔ تکلو است . شاعری خوش طبع و در تقلید بابافغانی موفق شده و دیوانی به اتمام رسانیده است . مداح...
تک لو. [ ت َ ] (اِ مرکب ) (از: تک = واحد+ لو = خال ) نامی است که در ورقهای بازی به آس که یک خال دارد نهند.