تلاش داشتن . [ ت َ ت َ ] (مص مرکب ) کوشش و جهد داشتن . میل شدید داشتن . در جستجو و طلب بودن
: دل ز کافر نعمتی دارد تلاش وصل یار
ورنه چندین بوسه در پیغام او پیچیده است .
صائب (از آنندراج ).
به این طالع سست دارم تلاشی
که دل را به آن طره محکم ببندم .
ظهوری (ایضاً).
تلاش معنی باریک دارد هرکه استاد است
که این جا صید لاغر بیشتر مطلوب صیاد است .
محمد سعید اشرف یکتا (ایضاً).