اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تلخ رویی کردن

نویسه گردانی: TLḴ RWYY KRDN
تلخ رویی کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تلخ کردن روی . ترش کردن روی . بی دماغ شدن . ناخوش داشتن روی و جبین :
دیده با شور سرشکم تلخ رویی می کند
عاقبت از شورش اشکم دل دریا گرفت .

(مؤلف بهار عجم ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.