تلطف کردن .[ ت َ ل َطْ طُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نرمی کردن . مهربانی کردن . نوازش و دلنوازی کردن . لطف کردن
: چون روی من ببینی با من کنی تلطف
مهمان بری به خانه نقل و نبید آری .
منوچهری .
چون کرد ز روی مهربانی
با او ز تلطف آنچه دانی .
نظامی .
دوان آمد و تلطف کرد. (گلستان ).