تلع
نویسه گردانی:
TLʽ
تلع. [ ت َ ل ِ ] (ع ص ) اناء تلع؛ آوند پر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ظرفی که پر باشد. (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || رجل تلع؛ مرد بسیار نگرنده ٔ چپ و راست . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). آنکه بر گرداگرد خود بسیار نگرد. (آنندراج ) (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۳۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
سه خط طلا .یکی از دیدنی ترین و زیباترین نقاط راه آهن مازندران (راه آهن سرتاسری جنوب -شمال) است و آن در روستای شوراب سوادکوه مازندران بین گردنه گدوک و ...
چشمه طلا. [ چ َ م َ طَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کولیوند. بخش سلسله ٔ شهرستان خرم آباد که در 34 هزارگزی باختر الشتر و 9 هزارگزی خاور راه شوس...
دریاچه ٔ تلا. [ دَرْ چ َ / چ ِ ی ِ ت َ ] (اِخ ) بحیره ٔ ارمیه . دریاچه ٔ رضائیه . رجوع به ارمیه و بحیره ٔ ارمیه و رضائیه در ردیفهای خود شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.