اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تلف شدن

نویسه گردانی: TLF ŠDN
تلف شدن . [ ت َ ل َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ضایع وخراب شدن . نابود شدن . از دست رفتن : برکناره ٔ رود نیل پنبه کاشته بودیم باران بی وقت آمد و تلف شد. گفت پشم بایستی کاشتن تا تلف نشدی . (گلستان ).
خران زیربار گران بی علف
به روزی دو مسکین شدندی تلف .

سعدی (بوستان ).


فدای جان تو گر من تلف شوم چه عجب
برای عید بود گوسفند قربانی .

سعدی .


خون جگر تلف شد و شوق گریستن کشد
از مژه ام بجای اشک ، آبله های پای را.

میراللهی (از آنندراج ).


رجوع به تلف و تلف کردن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.