اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تلف کردن

نویسه گردانی: TLF KRDN
تلف کردن . [ ت َ ل َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ضایعو خراب کردن . نابود کردن . از دست دادن :
چه سود از پشیمانی آید بکف
چو سرمایه ٔ عمر کردی تلف .

سعدی (بوستان ).


یکی زندگانی تلف کرده بود
به جهل و ضلالت سرآورده بود.

سعدی (بوستان ).


از سرد مهری آتش شوقم فسرده است
روغن تلف مکن به چراغی که مرده است .

صائب (از آنندراج ).


نظاره را تلف مکن ای چشم بد معاش
شاید به وصل او برسی کار عالم است .

ملهمی تبریزی (ایضاً).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.