اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تلف کرده

نویسه گردانی: TLF KRDH
تلف کرده . [ ت َ ل َ ک َ دَ / دِ ] (ن مف مرکب ) اسراف کرده . بربادداده . (ناظم الاطباء) : یک شب تأمل ایام گذشته می کردم و بر عمر تلف کرده تأسف می خوردم . (گلستان ).
حاصل عمر تلف کرده و ایام به لهو
گذرانیده بجز حیف و پشیمانی نیست .

سعدی .


رجوع به تلف و دیگر ترکیبهای آن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.