اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تلو

نویسه گردانی: TLW
تلو. [ ت َ ل ُوو ] (ع ص ) همیشه اتباع کننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۵ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
مثل و مانند
گردنه ٔ تلو. [ گ َ دَ ن َ ی ِ ت َ / ت ِ ] (اِخ ) گردنه ای است در راه تهران به شمشک میان تلو و لشکرک که در 26000گزی تهران واقع است .
طلو. [ طَل ْوْ ] (ع اِ) ریزه ٔ هر چیزی . (منتهی الارب ). || آهوبره که نوزاده باشد. (منتخب اللغات ).
طلو. [ طَل ْوْ ] (ع مص )پای بچه ٔ چهارپایان بستن . (منتهی الارب ). ببستن پای بچه ٔ چهارپای که زنگله دارد. (تاج المصادر بیهقی ).
طلو. [ طُل ْوْ ] (ع ص ) قابض باریک اندام . || (اِ) گرگ . (منتهی الارب ). (بکسر) بعربی اسم ذئب است و بفارسی مس را نامند. (فهرست مخزن الادو...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.