تمام
نویسه گردانی:
TMAM
تمام . [ ت َ / ت ُ / ت ِ ] (ع مص ) بمعنی تَمامه و تِمامه و تم [ ت َ م م / ت ُ م م / ت ِ م م ] . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تم شود.
واژه های همانند
۵۰ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
تمام . [ ت َ ] (ع اِ) تمام الشی ٔ؛ تمامی آن . تمامة و تتمه مثل آن . (منتهی الارب ). همه . و تمام الشی ٔ، همه ٔ آن وتمامی آن . (ناظم الاطباء). م...
تمام . [ ت َ / ت ِ ] (ع ص ) بدر تمام ، ماه تمام . (منتهی الارب ). ماه پر و کامل . یقال : بدر تَمام و بدر تِمام . (ناظم الاطباء). || (اِ) تمام ...
تمام . [ ت ِ ] (ع اِ) لیل التمام ؛ درازترین شبهای سرمایا آن سه شب است که در درازی باهم برابر باشند یا شبی است که به دوازده ساعت یا زای...
تمام . [ ت َ ] (ص ، اِ، ق ) درست و کافی و کامل . (غیاث اللغات ). کافی و بسنده و کامل و بی نقصان . (آنندراج ). درست و کامل و بی عیب . (ناظم ال...
تمام . [ ت َم ْ ما ] (اِخ ) ابن عامر الثقفی . (تولد 194 وفات 283 هَ . ق .) از وزرای عالم و از مردم اندلس بود. وزارت محمدبن عبدالرحمن و پسرش من...
تمام . [ ت َ ] (اِخ ) ابن غالب . رجوع به ابن تیانی امام ابوغالب تمام ... شود.
تمام . [ ت َم ْ ما ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲبن جعفررازی دمشقی . از حفاظ حدیث است بسال 414 هَ . ق . درگذشت او راست : الفواید. (از الاعلام زرک...
تمام . [ ت َم ْ ما ] (اِخ ) ابن هبةاﷲبن تمام یهودی مکنی به ابوالمعالی . دانش و معرفتی وافر داشت و در فسطاط مصر ساکن بود جماعتی از اولاد او ...
تمام رس . [ ت َ رَ ] (ن مف مرکب ) مقابل نارس . (آنندراج ). تمام رسیده . کاملاً رسیده : تمام رس نبود باده ای که کف داردکه عیب دار بود گوهری ...
همتای پارسی این دو واژه ی عربی، این است: مکنام mokannām (با تشدید ن) (مُک؛ دری با مانوی hannām)***فانکو آدینات 09163657861