تمام گردیدن . [ ت َ گ َ دَ ] (مص مرکب ) تمام شدن . تمام گشتن . کامل شدن . بی نقص گردیدن . بی کم و کاست شدن : ورای قنوج را ملک تمام نگردد...
اسطرلاب تمام . [ اُ طُ ب ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بیرونی گوید: اسطرلاب تمام آن بود که مقنطراتش کشیده باشد از افق تا سمت الرأس نود م...
اصطرلاب تمام . [ اُ طُ ب ِ ت َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به اصطرلاب تام و اسطرلاب تام و اسطرلاب تمام شود.
گرم تمام ده . [ گ َ ت َ دِه ْ ] (اِخ ) دهی است از دهستان نهبندان بخش شوسف شهرستان بیرجند واقع در 43 هزارگزی شمال خاوری شوسف و 3 هزارگزی خ...
کار تمام کردن . [ ت َ ک َ دَ ](مص مرکب ) فیصله دادن امر. به انجام رساندن کار. - کار کسی را تمام کردن ؛ او را گرفتار ساختن : از یک نگه که...
کار تمام ساختن . [ ت َ ت َ ] (مص مرکب ) کار تمام کردن . رجوع بهمین لغت شود.- کار کسی یا جانوری را تمام ساختن ؛ او را کشتن .
مردی برای تمام فصول (به انگلیسی: A Man for All Seasons)، نام فیلمی است ساختهٔ فرد زینمان که زندگی سِر تامس مور، حقوقدان و سیاستمدار سرشناس سدهٔ ۱۶ میل...
افلاسنامه تمام کردن . [ اِ م َ / م ِ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اظهار بی چیزی و ورشکست شدن کردن . (ناظم الاطباء).
ابن تمام الدهقان الکوفی . [ اِ ن ُ ت َم ْ ما مِدْ دِ نِل ْ ] (اِخ ) ابوالحسن محمدبن علی بن الفضل بن تمام الدهقان . اصلاً ایرانی و کتاب فضائل ...
طمام . [ طَ م ِ ] (اِخ ) شهری است بنزدیکی حضرموت و آنجا کوهی است بلند و گویند بر چکاد آن شمشیری نهاده شده است ، چون آدمی بسوی آن نگرد یا...