تمام اندام
نویسه گردانی:
TMAM ʼNDʼM
تمام اندام . [ ت َ اَ ] (ص مرکب ) متناسب الاعضاء. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): افهود؛ کودک فربه ٔ تمام اندام . عطیموس ؛ زن تمام اندام . رجل عبله ؛ مرد سطبر تمام اندام . عفرین ، عنابل ؛ مرد تمام اندام . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.