اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تمام گشتن

نویسه گردانی: TMAM GŠTN
تمام گشتن . [ ت َ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) کامل گردیدن . تمام شدن . بپایان رسیدن :
مجلس تمام گشت و به آخر رسید عمر
ما همچنان در اول وصف تو مانده ایم .

سعدی (گلستان ).


مکن خانه برراه سیل ای غلام
که کس را نگشت این عمارت تمام .

سعدی (بوستان ).


تمام گشت و مزین شد این خجسته مکان
به فضل و منت پروردگار عالمیان .

سعدی .


واصل زحرف چون و چرا بسته است لب
چون ره تمام گشت جرس بی زبان شود.

کلیم (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.