اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تمکین دادن

نویسه گردانی: TMKYN DʼDN
تمکین دادن . [ ت َ دَ ] (مص مرکب ) تمکین کردن . مدح و وقع گذاشتن . (از آنندراج ) : و بهمن او را عزل فرمود و بجای او کیرس ۞ را بگماشت و تمکین داد. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ). و بعد آن کرمان بگرفتند، او را تمکین تمام دادند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 117).
مهابتت چو برافروزد از عتاب جبین
بکار خویش فلک را نمی دهد تمکین .

شفیع اثر (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.