اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تمکین یافتن

نویسه گردانی: TMKYN YAFTN
تمکین یافتن . [ ت َ ت َ ] (مص مرکب ) رخصت یافتن . اجازه یافتن عملی را. فرصت یافتن : اگر اجابت باشد و تمکین یابم آنچه واجب است از نصیحت و شفقت بجای آرم . (بیهقی چ ادیب ص 147). با خود گفتم این پیغام بباید نبشت ، اگر تمکین گفتار نیابم بخواند. (تاریخ بیهقی ، ایضاً ص 161).
خواستم گفت در سخن من و تو
از مکانت نیافتم تمکین .

انوری (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.