اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تن آسائی

نویسه گردانی: TN ʼASAʼY
تن آسائی . [ ت َ ] (حامص مرکب ) رفه .(منتهی الارب ). تن آسانی . (ناظم الاطباء) :
تن آسائی و کاهلی دور کن
بکوش و ز رنج تنت سور کن .

فردوسی .


تن آسائی خویش جستن در این
نه افروزش تاج و تخت و نگین .

فردوسی .


چه جستن جز ازتخت و تاج و نگین
تن آسائی و گنج ایران زمین .

فردوسی .


بهشت تن آسائی آنگه خوری
که بر دوزخ نیستی بگذری .

سعدی (بوستان ).


رجوع به تن آسائی شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.