تن باه
نویسه گردانی:
TN BAH
تن باه . [ تَم ْ ] (اِ) جوالیقی در المعرب ص 91 این کلمه را بمعنی حارس بدن و تجفاف را معرب آن می داند. و شاید تن پاه یا تن پای بمعنی برگستوان و زره و... در گذشته متداول بوده است . ظاهراً مرکب از تن (بدن ). و پا... (پاینده از پاییدن ، مراقبت کردن ، محافظت کردن ).
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
تنباح . [ ت َم ْ ] (ع مص ) نبح الکلب نبحاً و نبیحاً و نباحاً و نباحاً تنباحاً. بانگ کردن سگ و کذا نبح الظبی والتیس و الحیة. (منتهی الارب ) (...