تن بتن . [ تَم ْ ب ِ ت َ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) کس به کس . کس بعوض کس . (ناظم الاطباء). فرداً فرد. یک یک
: چنین گفت با مویه افراسیاب
کزین پس نه آرام جویم نه خواب
مرا اندرین سوگ یاری کنید
همه تن بتن سوگواری کنید.
فردوسی .
بفرمود تا هرکه دانا بدند
بگفتارها بر توانا بدند
به نزدیک قیصر شدند انجمن
بپرسید از ایشان همه تن بتن .
فردوسی .
همه نامداران آن انجمن
گرفتند نفرین بر او تن بتن .
فردوسی .
چو بشنید گفتار او انجمن
پر اندیشه گشتند از آن تن بتن .
فردوسی .
گر بقدر سوزش دل چشم من بگریستی
بر دل من مرغ و ماهی تن بتن بگریستی .
خاقانی .
-
جنگ تن بتن ؛ از فنون جنگهای پیشین است که به ضرورت ، جنگاوران از سنگرها و قلاع نظامی بیرون می آمدند و بصورت مغلوبه و یورش در یکدیگر می آویختند و کشتار می کردند و در اینگونه جنگها دیگر فرامین فرماندهان پس از صدور فرمان یورش بی اثر می شد و هرکس به ابتکار خود از خویشتن دفاع و یا به دشمن حمله می کرد و تلفات در این نوع نبردها بیش از سایرجنگها بود.