تن شناس
نویسه گردانی:
TN ŠNAS
تن شناس . [ ت َ ش ِ ] (نف مرکب ) بمعنی طبیب عموماً و نام یکی از طبیبان که در خدمت جمشید جم تقرب و ملازمت داشته . (انجمن آرا) (آنندراج ). تن شناسنده . کسی که معرفت احوال تن را حاصل کرده . طبیب . || ظاهری . قشری . (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.