اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تنعم کردن

نویسه گردانی: TNʽM KRDN
تنعم کردن . [ ت َ ن َع ْ ع ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خوش گذراندن . به ناز و نعمت زندگی کردن . در خوشی و آسایش و نعمت زیستن :
هزار سال تنعم کنی بدان نرسد
که یک زمان به مراد کسیت باید بود.

سعدی .


مباش ازبهر روزی مضطرب ، بنشین تنعم کن
که از نان خوردن افتاده ست دندانی که جنبیده .

مخلص کاشی (از آنندراج ).


رجوع به تنعم ودیگر ترکیبهای آن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.