اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تن فگار

نویسه گردانی: TN FGAR
تن فگار. [ ت َ ف َ ] (ص مرکب ) آزرده تن . خسته تن . مانده تن . تن درمانده و زمین گیر :
به دشت اندر آید برای شکار
من اینجا فتاده چنان تن فگار.

فردوسی .


رجوع به تن و فگار شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.