تنک ظرف . [ ت َ ن ُ
/ت ُ ن ُ ظَ ] (ص مرکب ) سخن چین و نمام و یاوه گو. || گول و احمق و ساده دل . (ناظم الاطباء). || تنک فهم . تنک حوصله . (از آنندراج )
: بر تنک ظرفی چو من بار است تکلیف چمن
خنده ٔ گل می کند از بی دماغی تر مرا.
رضی دانش (از آنندراج ).
و تنگ ظرف به فتح اول و کاف فارسی هم به این معنی آمده . (آنندراج ). || بی عیب و بی ریا. (ناظم الاطباء).