اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تنگ بستن

نویسه گردانی: TNG BSTN
تنگ بستن . [ ت َ ب َ ت َ ] (مص مرکب ) تنگ کشیدن . تنگ برکشیدن . استوار ساختن زین اسب با بستن نواری مخصوص . بستن و محکم ساختن تنگ اسب و آماده ساختن اسب را جهت سواری و کارزار :
به زین بر، ببستند تنگ استوار
بگفتند و رفتند زی کارزار.

فردوسی .


چون تو سوار فضل کجا در همه جهان
بر مرکب کمال هنر بسته تنگ تنگ .

سوزنی .


میدان فراخ یافته ایم و دلیروار
بر مرکب هوا و هوس بسته تنگ تنگ .

سوزنی .


ببر گرفت مرا تنگ و تنگ اسب فراق
ببست گفتم یارا تو بر چه سودایی ؟

سوزنی .


رجوع به تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.