اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تنگ حالی

نویسه گردانی: TNG ḤALY
تنگ حالی . [ ت َ ] (حامص مرکب ) فقر و تنگدستی و تهی دستی و مسکنت و درویشی و نکبت و بدبختی . (ناظم الاطباء). سختی . رنج :
ای مانده بکوری و تنگحالی
بر من ز چه همواره بد سگالی ؟

ناصرخسرو.


به تنگ آمد شبی از تنگ حالی
که بود آن شب براو مانند سالی .

نظامی .


رجوع به تنگ حال و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.