تنگ خویی . [ ت َ ] (حامص مرکب ) بدخویی . (ناظم الاطباء)
: آفت ملک شش چیز است ، حرمان ...و تنگ خویی و افراط خشم و کراهت ... (کلیله و دمنه ). و منعی نیکو، بی تنگ خویی می فرمای . (کلیله و دمنه ).
چو دریا دُر دهد بی تلخ رویی
گهر بخشد چو کان بی تنگ خویی .
نظامی .
رجوع به تنگ خو و تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود.