اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تنگدل کردن

نویسه گردانی: TNGDL KRDN
تنگدل کردن . [ ت َ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) افسرده و غمگین کردن . ملول و ناخوش گردانیدن . اندوهناک کردن : خواجه گفت امروز بهترم ولیکن هر ساعتی مرا تنگدل کند این ... (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 368).
سوی فرهاد رفت آن سنگدل مرد
زبان بگشاد خود را تنگدل کرد.

نظامی .


به معجز بدگمانان را خجل کرد
جهانی سنگدل را تنگدل کرد.

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.