اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تنگدلی

نویسه گردانی: TNGDLY
تنگدلی . [ ت َ دِ ] (حامص مرکب ) دل فگاری و آزردگی و غمگینی . (ناظم الاطباء). اندوهگینی . افسردگی . غمگینی . (فرهنگ فارسی معین ) :
یا زنده شبی کز غم او آنکه درست است
از تنگدلی جامه کند لخته و پاره .

خسروانی .


این من از تنگدلی گفتم و از تنگدلی
آن برآید که دل مرد نخواهد بزبان .

فرخی .


سخن ندانم گفتن همی ز تنگدلی
چنین درشت سخن گشته ام به طبع و به جنگ .

فرخی .


چند ازین تنگدلی ای صنم تنگ دهان
هر زمانی مکن ای روی نکو روی گران .

فرخی .


رافضیم سوی تو و تو سوی من
ناصبیی نیست جای تنگدلی .

ناصرخسرو.


صبر کنم با جهان از آنکه همی
کار نیاید نکو به تنگدلی .

ناصرخسرو.


تا چو شبه گیسوان فرونهلد
کی رهد ای خواجه گل ز تنگدلی
جلدی و مردی همی پدید کنی
تنگدلی غمگنی ز بی عملی .

ناصرخسرو.


زرد چرایی نه جفا می کشی
تنگدلی چیست در این دلخوشی ؟

نظامی .


خرقه ٔ شیخانه شده شاخ شاخ
تنگدلی مانده و عذری فراخ .

نظامی .


جام مینایی می ، سدّ ره تنگدلی است
منه ازدست که سیل غمت از جا ببرد.

حافظ.


رجوع به تنگدلی و دیگر ترکیبهای آن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
تنگدلی کردن . [ ت َ دِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) زاری کردن . غم خوردن . غمگین شدن : وگر از تنگدلی کردن ما فایده نیست اینهمه تنگدلی کردن ما خیره ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.