تنگ روی . [ ت َ ] (ص مرکب ) کسی که به اندک مبالغه از شرم سخن قبول کند. (فرهنگ رشیدی ). کنایه از شخصی است که به اندک مبالغه مطلب بزرگی را قبول کند. (برهان ). کسی که بدون ابرام درخواست کسی را قبول نماید. (ناظم الاطباء). رجوع به تنک روی شود. || کنایه از بخیل و ممسک و ترشرو باشد
۞ . (انجمن آرا)
: بنالید درویشی از ضعف حال
بر تنگ رویی خداوند مال .
سعدی (از انجمن آرا).
|| باریک چهره . (ناظم الاطباء).