اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

تنگ عیشی

نویسه گردانی: TNG ʽYŠY
تنگ عیشی . [ ت َ ع َ / ع ِ ] (حامص مرکب ) افلاس و بی چیزی .تنگدستی . تهیدستی . دست تنگی . عسرت معاش :
ز تنگ عیشی بی تاب و توش گشته چو مور
ز ناتوانی بی دست و پای مانده چو مار.

مختاری .


به تنگ عیشی من غنچه خنده ها دارد
کنم صبوح به ته جرعه ای که ماند از دوش .

دانش (از آنندراج ).


برای چیست دگر تنگ عیشی مرغان
که غنچه کرده چو گلبن فراخ دامانی ؟

سلیم (ایضاً).


رجوع به تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.