تنگ نفس
نویسه گردانی:
TNG NFS
تنگ نفس . [ ت َ ن َ ف َ ] (ص مرکب ) آنکه دچار ضیق النفس باشد. (از فرهنگ فارسی معین ). || (اِ مرکب ) شاید در اصل تنگی نفس . عسرالنفس . ضیق النفس . ربو. بهر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). در تداول ، ضیق النفس . بمعنی اخیر تنگی نفس صحیح است . (فرهنگ فارسی معین ). رجوع به تنگ و دیگر ترکیبهای آن شود.
واژه های همانند
۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
نفس تنگ . [ ن َ ف َ ت َ ] (اِ مرکب ) عبارت از زمانی که به یک چشم زدن بگذرد. (آنندراج ). یک لحظه . یک چشم به هم زدن . (ناظم الاطباء). کنای...